حسرتم فقط داشتنت نیست
حسرت دانستن ت
بیشتر داغونم میکنه
تو را فهمیدن یک کلیله ودمنه
هزارو یک شب می خواهد
و عمر نوح
نه وجودش را دارم...
نه عمر اجازه می دهد
کاش فقط می توانستم
به اندازه یک دقیقه تو را داشته باشم...
مخمل ...
حتی زیر دستان زبر آهنگر
نرم و لطیف است ...
اما حریر به پستی و بلندی می چسبد
و تو ...
مخملی ترین گل رزقرمز زندگی ام هستی
اما نبایدی...
آنقدر که گاهی حتی برای دور کردنت
دست به دامن ادای عشق
به هر کودک سر راهی می شوم
اما تو
انگار پیر خرابات صومعه عشقی
توسل به صلیب به رقم بی رحمی من
چقدر دلم گریه می خواهد
نه در سکوت...
نه در ترحم...
این دانه های تسبیح عابدی برای خرید بهشت
تو برایم دست نیافتی تر از بهشت خدایی
این کدام دفتر روزانه است
که همه برگهایش به خرید تو ورق می خورد؟
اندیکاتور سالها پیش را هم که ورق می زنم
تو انگار بالاترین قفسه ذهنم را اشغال کردی
آخر فرصت بده نفس بکشم
تمام دقایقم را بی پروا به عبادتت مشغولم
این چه خدایی ست که تو داری می کنی؟؟؟!!
دیگر عاشقت هم نیستم
گذاشته ام ت جلویم ....می پرستمت
من مومن ترین مومن تو نیستم مگر...؟؟؟؟
معجزه را به من القا کن
می خواهم پیغمبر تو باشم
رسم عاشقی را یاد مترسک بدهم
شاید او هم مثل من چشمه ساری شود
برای مزرعه دور کویر
امان بده خدا...
دیوانگی مگر حد و حساب دارد...
چرتکه می اندازی فاصله می گذاری؟؟؟؟
به خیالت آفریدی عشق را.... تمام؟؟؟؟
رد کارت هم که روی هوا بیل را گم نخواهم کرد
تو نمی توانی داد بزنی...
من دارم داد می زنم، به جای تو هم
ستاره قطبی ...
سردم کن بگذار اشک یخ بزند
شاید آینه شد
برای هر آن دیدنت
روبه مشرق بایست
همه همه همه رنگهای تو
آفتاب را به حسادت وا دارد
رنگین ترین
رنگین کمان عشق
به یمن همان چند قطره باران خیابان شنی
از آن من گردد...
این شور عشق است ...
یا شور عزای آخر مجلس نمی دانم
ولی آه واویلای جانم جانم به پاست
م . ن